لذا توسعه گرا بودن یک دولت اهمیت ویژه ای دارد یک دولت توسعه گرا میکوشد گردشگری و اقتصاد فرهنگ را به یکی از موتورهای محرکه توسعه تبدیل کند، نظیر اتفاقی که در سالهای اخیر در ترکیه و مالزی رخ داده است این دولتها به دلیل توسعهگرا بودن و اولویت دادن به توسعه، اقتصاد فرهنگ را هم در خدمت توسعه قرار دادند.
در ادبیات توسعه، توسعهگرا بودن دولت معنا و مفهوم خاصی دارد. در دهه 1970 این بحث در مباحث توسعه مطرح شده که کشورهای توسعه یافته غربی مسیری را برای توسعه پیمودهاند که الزاماً در کشورهای دیگر قابل تکرار کردن نیست بهعنوان مثال نقش جامعه و جامعه مدنی و بخش خصوصی و آریستوکراتها و حتی فئودالها در توسعه غرب قابل توجه بوده است، در حالی که در جهان غیر غربی خود هستند.
لذا این ادعا مطرح شد که در دنیای غیر غربی، دولت (و نه جامعه مدنی یا بخش خصوصی) باید و میتواند موتور محرک اصلی و برنامهریز و هدایتکننده توسعه باشد و برای این کار لازم است دولت توسعهگرا باشد به این معنا که دغدغه اصلی و شماره یک آن توسعه و پایبندی به الزامات آن در داخل و خارج باشد البته در این مورد بحثهای زیادی در گرفته است بهعنوان مثال برخی نظریهپردازان معتقدند دولت توسعهگرا برای پیشبرد برنامههای خود ناگزیر باید درجهای از اقتدارگرایی سیاسی را در پیش گرفته و مانع قدرت گرفتن گروهای سیاسی مخالف توسعه شود از نظر این عده میزانی از اقتدارگرایی سیاسی نظیر آنچه در مالزی ترکیه و چین شاهد آن هستیم لازمه توسعهرا بودن دولت است.
برخی دیگر معتقدند این شکل از توسعهگرایی پایدار نیست و میتوان در بلندمدت به ناامنی و بی ثباتی سیاسی منجر شود و لذا وجود درجهای از دموکراسی برای ایجاد اجماع در فرایند توسعه مخصوصاً در کشورهای دارای تنوع سیاسی قومی و فرهنگی ضروری است کما اینکه دولت توسعهگرای ترکیه ناگزیر از پرداختن به مسئله کردها و علویهای شده است.
نتیجه آنکه فرمول توسعه و لذا ویژگیهای دولت توسعهگرا در جوامع مختلف متفاوت است اما اگر دولتی توسعهگرا باشد در آن بهصورت اقتصاد فرهنگ در کنار سایر حوزهها مثل صنعت و خدمات و صادرات و غیره به مشابه موتور محرکه توسعه تلقی شده و برای آن برنامهریزی میشود.
متاسفانه در ایران اقتصاد نفتی دولتها را رانتی بار آورده است، دولتهایی که اولویت اصلی آنها چگونگی توزیع ثروت (نفتی) در راستای کسب رضایت سیاسی است این روند در پنجاه سال گذشته با افت و خیزهای مختلفی ادامه داشته است. از اصلاحات ارضی در سال 1342 گرفته تا پرداخت یارانهها در دهه 1380، دغدغه اصلی دولتها در ایران فارغ از گرایشهای سیاسی و ایدئولوژیک آنها، چگونگی توزیع ثروت حاصل از نفت بوده است. برنامهریزیهای کلان دولتها و حتی تنظیم مناسبات با جهان خارج هم ارتباط مستقیمی با این امر داشته است.
بهعنوان مثال برای یک دولت توسعهگرا ایجاد تنش در روابط خارجی میتواند مضر به حال توسعه باشد در حالی که برای یک دولت توزیعگرا ایجاد تنش میتواند به افزایش قیمت نفت و لذا افزایش درآمدها منجر شود. پس دولت توزیعگرا ممکن است ایجاد تنش در روابط خارجی را یک بازی عقلانی سودمند برای افزایش درآمدهای خود بداند، درآمدهایی که قرار است در داخل در خدمت تحکیم قدرت و مشروعیت و امنیت آن باشد البته ممکن است دولت توزیعگرا هم در مواردی در صدد توسعه باشد اما این تمایل و خواست بلند مدت و کلان و به یک معنا استراتژیک نیست همین طور توسعه درون زا هم در اقتصاد جهانی شده امروز در عمل شدنی نیست و لذا دولت توزیعگرا نمیتواند درصدد توسعه درون زای مستقل از جهان باشد.
اینکه چرا دولتها توسعهگرا میشوند دلایل مختلفی دارد. معضل ما این است که در دنیای غیر غربی مدلی از توسعه در میان دولتهای دارای نفت فراوان وجود ندارد و عمده این دولتها توزیعگرا و نه توسعهگرا هستند. لذا توسعهگرا شدن این دولتها ناگزیر به سرنوشت نفت وابسته است.خوشبختانه یا شوربختانه در چند سال گذشته اتفاقاتی در بازار نفت بوجود آمده که تکیه بر درآمدهای نفتی را بهعنوان درآمدهای پایدار و طولانی مدت با تردید های جدی مواجه کرده است .مهمترین اتفاق همانا ظهور نفت شیل یا غیر متعارف است که کشورهای غربی و در صدد آنها آمریکا اقدام به تولید آن میکنند و علت اصلی کاهش قیمت در چند ماه اخیر ذکر شده است اغلب کارشناسان و تحلیلگران بازار نفت معتقدند قیمت نفت در چند سال آینده افزایش محسوسی نخواهد داشت و بالا بردن قیمت در چند سال گذشته برای آن بود که تولید نفت نامتعارف سودمند باشد این در حالی است که هزینههای دولتی در ایران و مخصوصاً هزینههای جاری آن و به خصوص حقوق کارمندان و پرداخت یارانهها در سالهای گذشته افزایش هزینههای دولت همزمان شده و لذا دولت نمیتواند در سالهای آینده صرفاً به درآمدهای نفتی تکیه کند.
پس فارغ از اینکه کاهش درآمدهای نفتی در سالهای آینده منجر به ظهور اجماعی درون حاکمیتی درباره توسعهگرایی بشود یا نشود، دولت یعنی قوه مجریه ناگزیر از یافتن منابع جایگزین درآمدی است و یکی از این منابع جایگزین درآمدی است و یکی از این منابع مهم همانا اقتصاد گردشگری است دولت نمیتواند منتظر اجماع نظر در مورد توسعهگرایی به جای توزیعگرایی باشد و از همین رو باید برنامهریزی برای اقتصاد فرهنگی را در دستور کار خود قرار دهد.
* مدیر کل میراثفرهنگی،گردشگری و صنایع دستی استان گیلان
انتهای پیام/